حس دوباره

حس دوباره

آقازاده هم آقازاده های لبنانی

با رانت پدرش می تونست تا ابد یه پست صوری داشته باشه

و تو تهران بمونه

و خوشش رو هم بگذرونه

و بیانیه هم بده و از مزایای مقاومت لبنان بگه..

می تونست بره واشنگتن،لندن و...

یه بورس تحصیلی چرت از انگلیسی جایی بگیره و اونجا صفا سیتیش رو بکنه.

اون وقت این آقازاده تو خط مقدم بوده تو سوریه!!

الحق که آقازادگی برازندهی این آ دم بود و بس.

جهاد مغنیه شهادت مبارک

.................................................

همین که تو (شما)

می دانی

دوستت دارم

کافیست

بگذار

خفه کند خودش را دنیـا


اللهم احفظ نائب المهدی امامنا الخامنه ای

.................................................

برای رد شدن از سیم خاردار باید یک نفر روی سیم خاردار می خوابید تا بقیه از روش رد بشن.
داوطلب زیاد بود.

قرعه انداختند، افتاد بنام یک جوان.

همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد.

گفت: چکار دارید بنامش افتاده دیگه.

عجب پیرمرد سنگدلی…

دوباره قرعه انداختند، بازم افتاد بنام همون جوان.

جوان بدون درنگ خودش رو انداخت روی سیم خاردار.

در دلها غوغائی شد…

بچه ها گریان و با اکراه شروع کردند به رد شدن از روی بدن جوان.

همه رفتند الا پیرمرد.

گفتند بیا؛

گفت: نه شما برید من باید بدن پسرم رو ببرم برای مادرش.
مادرش منتظره.

پیوندها

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله نور"



دم افطار که بی تاب تر و تشنه ترم
می شوم غرق علمدار...
عمو...آب...حرم


دوست دارم که دم افطار کمی تشنه شوم ...
نوکر شاه ، که عطشان بشود خوبتر است

..................................

تو لحظات تشنگی با این تک بیت گریه کنیم...
هنوز گوشه ی مشکت رطوبتی دارد...
رباب روی همان هم حساب کرده بیا....


بی ربطه با ربط:

عکسی زشهیدی همه اعصاب مرا ریخت به هم

زینب (س) تو سر نعش برادر چه کشیدی....

افسران - این دم اذانیه یاد این دست بسته ها باشید ..

..................................

سرداران فتح خرمشهرهای سیاسی!!!

شهدا اگر منتظر کدخدا میماندند...

خرمشهر الان هم آزاد نشده بود!!!

141


غیر از تــــ ــــو در این خانه کسی راه ندارد...

اللهمـــ عجلـــ لولیکـــ والفرجــــــ



  • امیـــــد ...